Login form

Welcome Guest!

Site friends

Our poll

Rate my site
Total of answers: 88
M A T B O O X

مادری تیزهوش - صفحه اصلی انجمن

[ New messages · Members · Forum rules · Search · RSS ]
  • Page 1 of 1
  • 1
صفحه اصلی انجمن » ادبیات » طنز » مادری تیزهوش
مادری تیزهوش
matbooxDate: Sunday, 2008-10-19, 9:07 PM | Message # 1
Admin
Group: مدیر سایت
Messages: 83
Reputation: 0
Status: Offline
خانم حميدي براي ديدن پسرش مسعود
، به محل تحصيل او يعني لندن آمده بود‎.
او در آنجا متوجه شد كه پسرش با يك هم اتاقي دختر بنام ویکی ‎زندگي ميكند.
كاري از دست خانم حميدي بر نمي آمد و از طرفي هم اتاقي مسعود هم خيلي خوشگل بود.

او به رابطه ميان آن دو ظنين شده بود و اين موضوع باعث كنجكاوي بيشتر او مي شد.
مسعود كه فكر مادرش را خوانده بود گفت : " من ميدانم كه شما چه فكري مي كنيد ، اما من به شما اطمينان مي دهم كه من و ویکی فقط هم اتاقي هستيم‎ ."
حدود يك هفته بعد‎ ، ویکی پيش مسعود آمد و گفت : " از وقتي كه مادرت از اينجا رفته ، قندان نقره اي من گم شده ، تو فكر نمي كني كه او قندان را برداشته باشد ؟‎ " "خب، من شك دارم ، اما براي اطمينان به او ايميل خواهم زد‎."

او در ايميل خود نوشت‎ : مادر عزيزم، من نمي گم كه شما قندان را از خانه من برداشتيد، و در ضمن نمي گم كه شما آن را برنداشتيد . اما در هر صورت واقعيت اين است كه قندان از وقتي كه شما به تهران برگشتيد گم شده‎ . " با عشق، مسعود
روز بعد ، مسعود يك ايميل به اين مضمون از مادرش دريافت نمود‎ : پسر عزيزم، من نمي گم تو با ویکی رابطه داري ! ، و در ضمن نمي گم كه تو باهاش رابطه نداري . اما در هر صورت واقعيت اين است كه اگر او در تختخواب خودش مي خوابيد ، حتما تا الان قندان را پيدا كرده بود‎.
با عشق ،
مامان


 
صفحه اصلی انجمن » ادبیات » طنز » مادری تیزهوش
  • Page 1 of 1
  • 1
Search: