Hani | Date: Monday, 2008-09-29, 6:26 PM | Message # 1 |
Private
Group: کاربر
Messages: 19
Status: Offline
| فروغ فرخزاد از دوست داشتن امشب از آسمان دیده ی تو رو ی شعرم ستاره می بارد در سکوت سپید کاغذها پنجه هایم جرقه می کارد شعر دیوانه ی تب آلودم شرمگین از شیار خواهش ها پیکرش را دوباره می سوزد عطش جاودان آتش ها آری آغاز دوست داشتن است گرچه پایان راه ناپیداست من به پایان دگر نیندیشم که همین دوست داشتن زیباست از سیاهی چرا حذر کردن شب پر از قطره های الماس است آنچه از شب به جای میماند عطر سکرآور گل یاس است آه،بگذار گم شوم در تو کس نیابد ز من نشانه ی من روح سوزان آه مرطوب بوزد بر تن ترانه ی من آه،بگذار زین دریچه ی باز خفته در پرنیان رویاها با پر روشنی سفر گیرم بگذرم از حصار دنیاها دانی از زندگی چه می خواهم من تو باشم تو پای تا سر تو زندگی گر هزار باره بود بار دیگر تو بار دیگر تو آنچه در من نهفته دریاییست کی توان نهفتنم باشد با تو زین سهمگین طوفان کاش یارای گفتنم باشد بس که لبریزم از تو می خواهم بدوم در میان صحراها سر بکوبم به سنگ کوهستان تن بکوبم به موج دریاها بس که لبریزم از تو می خواهم چون غباری زخود فرو ریزم زیر پای تو سر نهم آرام به سبک سایه ی تو آویزم آری آغاز دوست داشتن است گرچه پایان راه ناپیداست من به پایان دگر نیندیشم که همین دوست داشتن زیباست
Message edited by Hani - Monday, 2008-09-29, 6:27 PM |
|
| |